سلام. چند روزی است که در کوه و دشت می گردم و به اینترنت خیلی خیلی دسترسی دارم. شرمنده.
***
در سال تحصیلیای که گذشت، دبیر انجمن علمی دانشکدهیمان بودم. یک روز از امور فرهنگی دانشگاهمان یک اعلامیه دادند با این مضمون که «فعالین علمی» انجمنتان را معرفی کنید که ببریمشان اردو. من هم اسم چند نفر را دادم و دانشگاه بُردشان اردو.
در محیط اردو ظاهراً بینظمیهایی پیش آمده بود و بچههای ما هم حسابی گرد و خاک بلند کرده بودند و مسئول اردو را حسابی عاصی کرده بودند. روزی که اردو تمام شد، مسئول اردو به من زنگ زد که احضار شدهای به دفتر رئیس امور فرهنگی برای پاسخگویی به پارهای از مسائل! و تلویحاً هم اشاره کرد که احتمالاً حراستیات کنیم.
وقتی برای پاسخگویی رفتم جناب رئیس فرمودند این چه وضعی بوده که راه انداختید و این بیاخلاقیها یعنی چه و...؟
در جواب گفتم: «شما به من گفته بودید فعالین علمی را بفرستم و نه فعالین اخلاق را! من هم اطاعت امر نمودم.»
گفت:«این حرفها یعنی چه؟ مگر علم و اخلاق از هم جدایند؟»
گفتم: «در کلاسهای درس که این جوری میگویند و یکبار هم نزدیک بود به خاطر اینکه قائل به با هم بودن این دو هستم اخراج شوم.»
القصه اینکه آن روز به کمک خدا نجات پیدا کردم و این بود از فواید سکولاریزم علمی!